عملکرد محوری دانشگاههای دولتی ایران: مطالعه کیفی الزامات و موانع بودجهریزی عملکردمحور بر اساس نظریه مدیریتی کارفرما-کارگزار
الموضوعات :ضرغام فرامرزی نیا 1 , حمید فرهادی راد 2 , یدالله مهرعلیزاده 3 , رحمت الله قلی پور سوته، 4
1 - دانشجوي دکتري مدیریت آموزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
2 - استادیار گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
3 - استاد گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
4 - استاد گروه مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: مدل عملکرد محوری, بودجهریزی مبتنی بر عملکرد, نظریه کارفرما-کارگزار, نظریه وابستگی به منبع,
ملخص المقالة :
سیاستگذاران آموزش عالی در ایران علاقهمندند که دانشگاهها در برابر منابع مالی تخصیص داده شده پاسخگو باشند و آن را صرف فعالیتها و اقداماتی کنند که بیشترین دستاورد اجتماعی را به دنبال داشته باشد. لذا در سالیان اخیر آموزش عالی دولتی در ایران، از بودجهریزی مبتنی بر شاخص های دروندادی، به سمت بودجهریزی مبتنی بر عملکرد، تمایل پیدا کرده است. این مدل که در یک دهه اخیر در جهان فراگیر شده است، الزامات و پیشفرضهایی دارد و در مسیر اجرا ممکن است با موانعی روبرو شود؛ بنابراین مسئله اصلی پژوهش حاضر شناسایی و تبیین الزامات و موانع عملکرد محوری در دانشگاه های دولتی ایران است که این مهم با توجه به نظریه کارفرما-کارگزار صورت گرفته است. برای شناسایی و تبیین الزامات و موانع از رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد استفاده شد. مشارکتکنندگان بر اساس روش شبکهای (گلوله برفی) از دو شبکه سیاستگذاران کلان و مجریان عملیاتی برگزیده شدند. از بین سیاستگذاران درونسازمانی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) و از بین سیاستگذاران برونسازمانی موثر، وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، با 10 نفر و از روسای دانشگاهها، مدیران مالی و اعضای هیئتعلمی متخصص بودجهریزی با 9 نفر مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد. تداوم مصاحبهها و حضور دائمی پژوهشگر در میدان عمل تا رسش (اشباع) نظری ادامه داشت. اطلاعات حاصل از مصاحبه با روش تحلیل محتوای کیفی و روش کدگذاری استرواس و کوربین (2006) تحلیل شدند و جهت اعتبار یافتهها از روش مقایسه نظر پژوهشگران با فرد خبره استفاده گردید. نتایج نشان داد که بهمنظور اجرای رویکرد عملکرد محوری، دولت و دانشگاه میبایست در سه سطح کلان (دولت)، خرد (دانشگاه) و بین سازمانی (تعامل دولت و دانشگاه) الزاماتی را فراهم و موانعی را از میان بر دارند. مهمترین الزامات در سطح دولت، توسعه اختیار و آزادی دانشگاهها و جلب مشارکت مدیران ارشد و نخبگان دانشگاههای دولتی در مرحله طراحی و اجرا بود. مهمترین مانع دولت نیز، مداخله احزاب سیاسی و گروههای ذینفع بود. در سطح دانشگاه نیز مهمترین الزامات شامل تدوین برنامه ریزی استراتژیک و اولویتگذاری و استقبال دانشگاه از اصلاح فرآیندهای سازمانی، آموزشی، پژوهشی و خدماتی خود بود. مهمترین مانع در دانشگاه نیز مقاومت مدیران و اعضای هیئتعلمی و و آماده نبودن دانشگاه جهت اجرای طرح بود. در سطح بین سازمانی، دولت و دانشگاه میبایست با مشارکت و تعامل اثربخش، الزاماتی همچون توافق دولت و دانشگاه بر روی شاخصهای عملکردی و نظارت و ارزیابی بر تحقق شاخصهای عملکردی را فراهم آورند. همچنین در این سطح، مهمترین مانع، ارتباط نامتوازن و بیاعتمادی بین دانشگاه و دولت بود.