بررسی انتقادی نظریه «انکشاف» و ارائه نظریه «انفطار» درباب حصول علم بر اساس آثار و مبانی صدرایی
الموضوعات : Studies on Mulla Sadra and the Transcendent Philosophy
سید بهروز طیبان
1
,
سيدمرتضي حسيني شاهرودي
2
1 - دانشجوی دکتری حکمت متعالیه، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 - استاد گروه فلسفه و حکمت اسلامی، دانشگاه فردوسي مشهد، مشهد، ایران
الکلمات المفتاحية: نظریۀ انکشاف, علم, وحدت شخصی وجود, بساطت وجود, نفس جزئی, نفس کلی, نظریۀ انفطار,
ملخص المقالة :
چگونگی تحقق علم در نفس ناطقۀ انسان از محوریترین مباحث معرفتشناسی است. این مهم، بر اساس مبانی صدرایی، بویژه اصل نظام توحیدی ذاتـمظاهر یا همان وحدت شخصی وجود، تبیینی نو بخود گرفته که نظریۀ «انکشاف» جدیدترین نظریه در اینباره است. اما بر نظریۀ «انکشاف» نقدهایی وارد شده که عبارتند از: خلط میان نفس کلیه و نفوس جزئیه؛ عدم بساطت تام نفوس جزئی، نقض بساطت با بطون و ظهور، عدم استکمال نفس، تبیینناپذیری علم اجمالی و تفصیلی، منافات بساطت با وجود حجابها. مقالۀ حاضر، با بازخوانی دقیق آثار صدرایی و توجه خاص به نوآوریهای وی در موضوع نفس، ضمن رفع نقد وارده بر نظریۀ «انکشاف»، به نظریهیی جدید رسیده که آن را «انفطار» نام نهادیم. تقریر کلی نظریۀ «انفطار» چنین است: نفس انسان بر اساس تجرد، بساطت و اشتداد وجودی حاصل از حرکت جوهری، وجود واحد سیال اتصالی است که هر «آن»، در صیرورت است؛ بهمان نحو که خود نیز صیرورت و نمودی از نفس کلیۀ الهی است. هر مرحله از این صیرورت، نحوهیی از حصول علم است که با نظر به نوع معدات، حصولی یا حضوری خوانده میشود. «انکشاف»، ناظر بر «بودن» است اما «انفطار» مبین «شدن و شکوفایی» خواهد بود.