قانون اساسی مشروطه و متمم آن: فرونهادگیِ «شهروندی» و «جمهوریت»
الموضوعات : پژوهش سیاست نظری
عطاءالله کریم زاده
1
,
عباس منوچهری
2
,
سهراب یزدانی
3
1 - دانشجوی دکتری اندیشههای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، ایران
2 - استاد علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس، ایران
3 - دانشیار بازنشسته گروه تاریخ، دانشگاه خوارزمی، ایران
الکلمات المفتاحية: شهروندی, جمهوریت, مشروطه, قانون اساسی و متمم,
ملخص المقالة :
دورۀ مشروطه، مهمترین دورۀ تاریخ معاصر ایران در ارتباط با مدرنیته محسوب میشود. در فضای مشروطه، دنیای غرب تنها در تحولات مادی و فناورانۀ آن نگریسته نمیشد، بلکه به ایدهها و اندیشههای مدرن در اشکال گوناگون فکری، سیاسی و اجتماعی آن توجه میشد. در این ارتباط، هرچند در متن قانون اساسی مشروطه و متمم آن از دو مفهوم «شهروندی» و «جمهوریت» استفاده نشده است، این به معنای فقدان فهمی از آنها نزد مشروطهخواهان نبود. با وجود این دو سنت تاریخیِ ایران یعنی «شرع» و «سلطنت» در جدال با مفاهیم جدید و دفاع از موجودیت خود بودند و در متن قانون اساسی مشروطه و متمم آن تلاش کردند که نفوذ و قدرت خود را با حقوقی کردن و به رسمیت بخشیدن قانونی آن حفظ کنند. به همین خاطر، آنچه به وقوع پیوست، این بود که ایدههای «شهروندی» و «جمهوریت» که به معنی فرارَوی از رعیتبودگیِ مردم و قدرت یافتن آنها بود، در نتیجه تنش بین دو جریان فکری اصلی با ممانعت و تقلیلیافتگی مواجه شد و نهتنها در ساحت انضمامي نهادينه نشد، بلكه در ساحت نظري نيز رشد نيافت.