برآورد و تحليل رهيافتها و سياستگذاريهاي امنيت منطقهاي در قفقاز
الموضوعات :
امیر اسدزاده
1
,
ﻣﺤﻤﺪ ﯾﻮﺳفی ﺟﻮﯾﺒﺎري
2
,
صمد ظهیری آغجه دیزج
3
,
محمد قربانيگلشنآباد
4
1 - دانشجوی دکتری روابط بین الملل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، تبریز، ایران
2 - دانشيار گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز، ايران- تبريز. (نويسنده مسئول)
3 - استادیار، گروه علوم سیاسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
4 - استاديار، گروه معارف دانشگاه خوارزمي تهران، تهران- ايران
الکلمات المفتاحية: واژگان کلیدی: امنیت, بحران, سیاستگذاری امنیتی, قفقاز, منازعه,
ملخص المقالة :
سیاست¬گذاری امنیتی در مناطق بحرانی یکی از نگرانی¬های اصلی نهادهای پژوهشی و مراکز مطالعاتی محسوب می¬شود. امنیت¬سازی در مناطقی مانند قفقاز از این نظر اهمیت دارد که میتوان ریشه¬های تاریخی تعارض را در سیاست کشورها ملاحظه کرد. هرگاه جلوه¬هایی از اقتدارگرایی به وجود آید، کشورها در وضعیت کنش همکاری¬جویانه قرار دارند. قفقاز محل رویارویی¬های خشونت¬بار گروه¬هایی است که دارای قالب¬های فرهنگی، هویتی و تاریخی متفاوتی هستند. منطقه قفقاز در مرز میان دو تمدن اسلامی و مسیحی و سه فرهنگ روسی، ترکی و ایرانی قرار گرفته است. این منطقه با مساحتی در حدود یک¬چهارم مساحت ایران، محل زندگی بیش از 50 گروه قومی و زبانی و پیروان سه دین یهود، اسلام و مسیحیت است. شاخص¬ها و فرایندهای تاریخی تأثیر خود را بر پویش¬های امنیت منطقه¬ای در اوراسیای مرکزی به جا می-گذارد. به همین دلیل در تبیین فرایندهای سیاست¬گذاری امنیت منطقه¬ای قفقاز، رهیافت¬ها اهمیت ویژه¬ای دارند. این مقاله در پی آن است که با روشی توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که چه رهیافت¬ها و سیاست¬گذاری¬های امنیت منطقه¬ای در قفقاز قابل¬شناسایی و تحلیل است؟ یافته¬های این تحقیق نشان می¬دهد منطقه قفقاز به دلیل میراث دوران شوروی و شرایط به وجود آمده پس از استقلال به عنوان منطقه¬ای که مفهوم وابستگی متقابل امنیتی میان واحدهای آن صدق می¬کند تعریف می¬شود. لذا سیاست¬گذاری¬های امنیتی این منطقه از سه منظر واقع¬گرایی، نهادگرایی و نئولیبرالی قابل¬ شناسایی و تحلیل است.