تحول در بنيانهاي تربيت معلم در ايران در دهه هاي 1330 و 40 13شمسي
الموضوعات : تاریخ و ماهیت رشته فلسفهٔ تعلیموتربیت، مکاتب و رویکردهای فلسفهٔ تعلیموتربیت قدیم و جدید ،تاریخ اندیشه و عمل تربیتی (سیاستها، برنامهها، اقدامات و...) مفاهیم، گزارهها و نظریههای تربیتی آراء مربیان و فیلسوفان تربیتی روششناسی پژوهشهای تربیتی انواع تربیت مسائل تعلیموتربیت ایران و جهان برنامه درسی و آموزش در رشتههای گوناگون
1 - .
الکلمات المفتاحية: تاريخ تربيت معلم, فلسفه تربيت معلم, دانشسرايعالي تربيت معلم, سياستگذاري آموزشي, آمريكايي ها, دانش تربيتي,
ملخص المقالة :
نهاد تربيت معلم در ايران كه در دارالمعلم ها و سپس دانشسرايعالي تجلي داشت، در پيوند با فلسفه اجتماعي تلاش براي خروج از عقب ماندگي از طريق رشد تعليمات عمومي شكل گرفت و با توجه به جوان بودن نهادهاي آموزش عالي از خدمات علمي مهمترين شخصيت هاي علمي و امتيازات ويژه استخدامي براي فارغ التحصيلانش بهره مند بود. اما مرور تاريخ دانشسرا و دانشگاه در ايران، روندي نزولي را در جايگاه نهاد تربيت معلم در طول دهههاي1330 و 1340 نمودار ميسازد كه تا امروز فرصت صعود مجدد نيافته است و نوعي درهم شكستگي در اين نهاد را مينماياند. اين مقاله با روش بررسي تاريخي - تحليلي در پي بررسي جايگاه و فلسفه حاكم بر نهاد تربيت معلم در ايران و تلاش براي يافتن عوامل فروكاهش اين جايگاه است. يافته هاي پژوهش حاكي از آن است كه برآيند عوامل زير موجب ضعف و انحلال اين نهاد شد و عنصر حقارت را در فلسفه تربيت معلم نهادينه ساخت؛ تاسيس دانشگاه تهران با تبديل دانشسرايعالي به يك موسسه ضميمه و انتقال سرمايه هاي مادي و معنوي آن به دانشكده هاي ادبيات و علوم؛ تصميم مشاوران آمريكايي سازمان برنامه مبني بر غير انحلال دانشسراهاي مقدماتي شبانه روزي سه ساله به نفع دوره هاي يكساله تربيت معلم با هدف تمركز بر توسعه اقتصادي كشور.