بازشناسی تأثیر پذیری شیخ احمد احسایی از مکاتب فکری
محورهای موضوعی : کلام اسلامی
1 - دانشگاه قرآن و حدیث
کلید واژه: شیخ احمد احسایی, مکتب شیخیه, مکاتب فکری, روش شناسی,
چکیده مقاله :
شیخ احمد احسایی را میتوان یکی از پر نویسترین عالمان زمان خود و صاحب مکتب فکری خاص دانست. نزاع در مورد عقائد و آراء شیخ همچنان ادامه دارد. برخی به شکلی افراط گونه و برخی دیگر به گونهای تسامح وار به وی نگریستهاند. نکته قابل توجه در آثار شیخ احمد گوناگونی و تنوع موضوعی آن است. مهمترین ایراد عالمان بزرگ عصر احسایی به وی عدم انطباق ظاهر مطالب وی با محکمات کتاب و سنت و اعتقادات مسلم دینی بوده است که بیشتر به روش شناسی شیخ احمد باز میگردد. اگرچه شیخ بر معیار و میزان بودن کتاب خدا و احادیث معصومان تصریح نموده و این دو را ملاک ارزیابی سخنان خویش خوانده است. با این وجود شیخ در کتابهای خویش از ذکر اصطلاحات فلسفی و عرفانی اجتناب نکرده و در بسیاری از موارد به تطبیق معارف قرآنی با این اصطلاحات پرداخته است. به طور کلی حقایق دینی بر اساس معارف بشری چون علم هیأت و طبیعیات فلسفی و... تبیین و توضیح داده است. شیخ ناخواسته گرفتار تاثیر پذیری از مکاتب گوناگون بشری شده و حقیقت مباحث دینی را با استفاده از معارف بشری تبیین نموده است، امری که از سوی خود وی به شدت مذموم تلقی میشود. رد پای مکاتبی چون فلسفه مخصوصا فلسفه اشراقی سهروردی، آیین مانوی، باطنیگری اسماعیلی و تصوف در آثار و آراء شیخ یافت میشود. همچنین شذوذات و مبهمات مطرح در اندیشه شیخ، باعث پیدایش انحراف بابیت گردید
Sheikh Ahmad Ahsaei could be considered as one of the prolific authors who had a special school of thought. Many debates on his beliefs and ideas is still on desk and some are extremist and others deal with him leniency. Sheikh Ahmad's eminent characteristics is his diversity and variety of works. The main objection of his contemporary scholars to him was the contradiction of his thoughts to the Kitāb and Sunna and the religious incontrovertible belief, which returns to his methodology of study. Although Sheikh Ahmad introduced Qur'an and Hadith as the criteria of evaluation of Islamic belief and even his own ideas, he did not refuse to exert philosophical and mystical phrase and in many cases tried to reconcile the Qur'anic thoughts with them. In fact, he interpreted the religious facts with the human sciences such as astronomy and philosophical naturalism. He unintentionally was impressed by various human science and explained the Divine beliefs by them, which in turn was condemned by himself. It could be traced the influence of Suhriwardī's Ishrāq philosophy, Mānī beliefs, Isma'ilite esotericism, and Tasawwuf (Islamic mysticism) in his works. Also, abnormalities and ambiguities of his thoughts, cause in deviation of Bābism