با پیدایش ترتیبات فراملی و چندجانبه بهعنوان ابزار مذاکره و همکاریهای بینالمللی، پرسشهایی در مورد چگونگی حضور و مشارکت در چنین ترتیباتی، نحوه ارتباط با آنها و میزان اثرگذاری نهادهای فراملی بر منافع ملی مطرح میشود. مقاله حاضر با مروری بر چارچوبهای نظری مرتبط با این چکیده کامل
با پیدایش ترتیبات فراملی و چندجانبه بهعنوان ابزار مذاکره و همکاریهای بینالمللی، پرسشهایی در مورد چگونگی حضور و مشارکت در چنین ترتیباتی، نحوه ارتباط با آنها و میزان اثرگذاری نهادهای فراملی بر منافع ملی مطرح میشود. مقاله حاضر با مروری بر چارچوبهای نظری مرتبط با این موضوع، به تحلیل نقش جمهوری اسلامی ایران در نهادهای منطقهای و بینالمللی و بررسی ضرورت برقراری ارتباط مطلوب و مؤثر با ترتیبات فراملی میپردازد. در این راستا، تجربه و گستره حضور و فعالیتهای دولت جمهوری اسلامی ایران در این ترتیبات به سه دوره زمانی؛ از پیروزی انقلاب اسلامی تا 1367 (پایان جنگ عراق علیه ایران)، از سال 1368 تا ۱۳۸3 و از سال 1384 تا به امروز تقسیم شده است. ویژگیهای مشترک این سه دوره و همچنین تفاوتهای آنها، یک تصویر کلی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در رابطه با نهادهای منطقهای و بینالمللی در پرتو تحولات سیاسی در جهان ارائه میدهد.
پرونده مقاله
مسئولیت مهم سازمان ملل متحد در حفظ صلح و امنیت جهانی و مأموریت خطیر نیروهای حافظ صلح در ایفای آن مسئولیت، گاه به نقض قواعد حقوق بینالملل توسط نیروها منجر میشود. زمانی که اعمال نیروهای حافظ صلح در نتیجه اصول مشخصه مسئولیت بینالمللی به سازمان ملل منتسب باشد، پیچیدگیها چکیده کامل
مسئولیت مهم سازمان ملل متحد در حفظ صلح و امنیت جهانی و مأموریت خطیر نیروهای حافظ صلح در ایفای آن مسئولیت، گاه به نقض قواعد حقوق بینالملل توسط نیروها منجر میشود. زمانی که اعمال نیروهای حافظ صلح در نتیجه اصول مشخصه مسئولیت بینالمللی به سازمان ملل منتسب باشد، پیچیدگیهایی را در جریان سازوکار جبران خسارت شاهد خواهیم بود. از سویی مسئولیت سازمان ملل نسبت به قربانیان نقضهای ارتکابی، سازمان را به پاسخگویی مناسب وا میدارد؛ و از سوی دیگر مصونیت سازمان ملل از فرایند دادگاههای ملی و فراملی ارائه شکایت و اقامه دعوای قربانیان را با مشکلاتی مواجه میسازد. اگرچه سازمان ملل بهمنظور اعاده اعتبار از دسترفته، در نتیجه اعمال نیروهایش و حفظ مصونیت سازمانی از انتقادات وارده با تعبیه سازوکارهایی سعی در پرکردن این خلأ کرده، اما چالشهای پیشروی سازوکارهای درنظر گرفتهشده، از تیررس انتقادات در امان نمانده است. این انتقادات آنگاه موجهتر مینماید که در پرتو اعتلای جایگاه حقوق بشر در جامعه بینالمللی و تعدیل مصونیت مورد توجه قرار گیرد. آنچه در مقاله حاضر به بحث گذاشته میشود، ضرورت تعبیه سازوکارهایی از سوی سازمان ملل یا اصلاحاتی است که برای کارایی و عادلانهتر عمل کردن سازوکارهای موجود، باید صورت گیرد
پرونده مقاله
هدف اصلی این مقاله بررسی چگونگی تأثیر روابط بین قدرتهای بزرگ بر پویایی و کارایی سازمانهای بینالمللی، بهویژه در دوران پساجنگ سرد است. در این راستا پرسش اصلی مقاله این است که رابطه بین قدرتهای بزرگ چه تأثیری بر سازمانهای بینالمللی در دوران پساجنگ سرد داشته است؟ برا چکیده کامل
هدف اصلی این مقاله بررسی چگونگی تأثیر روابط بین قدرتهای بزرگ بر پویایی و کارایی سازمانهای بینالمللی، بهویژه در دوران پساجنگ سرد است. در این راستا پرسش اصلی مقاله این است که رابطه بین قدرتهای بزرگ چه تأثیری بر سازمانهای بینالمللی در دوران پساجنگ سرد داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا چارچوبی مفهومی برای درک تحول در سازمانهای بینالمللی ارائه شده است. سپس به تحول در رابطه بین قدرتهای بزرگ در دوران پساجنگ سرد پرداخته شده و سرانجام پدیده گسترش کمی و کیفی سازمانهای بینالمللی با محوریت رابطه بین قدرتهای بزرگ در کانون توجه قرار گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که سازمانهای بینالمللی محصول کنش و واکنش سیاست بینالملل، حقوق بینالملل و اجتماع بینالملل بوده و باتوجه به تحولی که در ماهیت رابطه بین قدرتهای بزرگ در دوران پساجنگ سرد رخ داده، سازمانهای بینالمللی در مقایسه با دوران پیشین سیاست بینالملل، تحولی افقی و عمودی یافته و جایگاه مهمتری در کنش و واکنشهای روابط بینالملل بهدست آوردهاند.
پرونده مقاله
حق بر غذا، حق بنیادین هر شخص، حق بر رهایی از گرسنگی و دسترسی پایدار به غذا با کیفیت و کمیتی است که پاسخگوی نیازهای غذایی و فرهنگی او باشد. اگرچه تعهد اصلی اجرای حقوق بشر، چه در عرصه داخلی و چه بینالمللی بر عهده دولتها قرار گرفته است، اما گسترش روز افزون دامنه فعالی چکیده کامل
حق بر غذا، حق بنیادین هر شخص، حق بر رهایی از گرسنگی و دسترسی پایدار به غذا با کیفیت و کمیتی است که پاسخگوی نیازهای غذایی و فرهنگی او باشد. اگرچه تعهد اصلی اجرای حقوق بشر، چه در عرصه داخلی و چه بینالمللی بر عهده دولتها قرار گرفته است، اما گسترش روز افزون دامنه فعالیتهای سازمانهای بینالمللی در سطح بینالملل، بهویژه در زمینه حقوق بشر، این پرسش را بر میانگیزد که نقش سازمانهای بینالمللی در برآورده کردن حق بر غذای بشری چیست و سازمانهای بینالملل چگونه این نقش را ایفا مینمایند. این مقاله نشان میدهد که سازمانهای بینالمللی نقش مؤثر و بیبدیلی در زمینه تحقق حق بر غذا در سطح بینالمللی دارند. همچنین بیان میشود که این نهادها از جنبههای مختلفی به مسائل مرتبط با دستیابی به حق بر غذا میپردازند. در نهایت نتیجه گرفته میشود که هدف از این فعالیتها، دستیابی به حق بر غذای بشری، بهویژه برای مردمان تنگدستی است که بیشترین آسیب را از وضعیت نامناسب امنیت غذایی در سطح جهانی متحمل شدهاند.
پرونده مقاله
سازمان ملل متحد، مؤثرترین سازمان بیندولتی است که بیشترین نقش را در روابط میان دولتها ایفا کرده است و بدین سبب، اعتبار قابلتوجهی در میان تابعان اصلی حقوق بینالملل (دولتها) دارد. شورای امنیت بهعنوان رکن سیاسی و دیوان بینالمللی دادگستری بهعنوان رکن قضایی این سازمان چکیده کامل
سازمان ملل متحد، مؤثرترین سازمان بیندولتی است که بیشترین نقش را در روابط میان دولتها ایفا کرده است و بدین سبب، اعتبار قابلتوجهی در میان تابعان اصلی حقوق بینالملل (دولتها) دارد. شورای امنیت بهعنوان رکن سیاسی و دیوان بینالمللی دادگستری بهعنوان رکن قضایی این سازمان، نقش مؤثری در کسب این اعتبار داشتهاند؛ تا جاییکه میتوان ادعا کرد اغلب آوردههای سازمان ملل متحد برای حقوق بینالملل، بهواسطه فعالیتهای این دو رکن است. درعینحال، به علت سکوت منشور، ارتباط میان این دو رکن در زمینههای مختلف همواره مورد بحث بوده است. این مقاله سعی دارد تا با تشريح ارتباط میان این دو رکن از طریق بررسی مسائلی همچون امکان طرح همزمان یک موضوع در دیوان و شورا؛ امکان پرداختن دیوان به مسائل سیاسی و امکان پرداختن شورا به موضوعات حقوقی؛ امکان ایجاد صلاحیت برای دیوان از سوی شورا و امکان نظارت قضایی دیوان بر شورا؛ به این چالش اصلی پاسخ دهد که آیا در رابطه میان این دو رکن، برتری و رجحانی قابل تصور است یا خیر؟
پرونده مقاله
فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا)، یکی از سازمانهای بینالمللی غیردولتی است که به صورت فعال در مسائل جامعۀ بینالمللی نقشآفرینی میکند؛ یکی از این اهداف «مسئله صلح» است. پرسش اساسی این پژوهش نیز در باب نقش «فیفا» در ایجاد و تثبیت صلح میباشد. از دهۀ هشتاد میلادی، نقش چکیده کامل
فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا)، یکی از سازمانهای بینالمللی غیردولتی است که به صورت فعال در مسائل جامعۀ بینالمللی نقشآفرینی میکند؛ یکی از این اهداف «مسئله صلح» است. پرسش اساسی این پژوهش نیز در باب نقش «فیفا» در ایجاد و تثبیت صلح میباشد. از دهۀ هشتاد میلادی، نقشآفرینی گسترده فیفا با مشارکت سایر نهادهای بینالمللی فعال در زمینه صلح بهویژه سازمان ملل متحد و زیرمجموعههای آن شروع شد. این مشارکتها ریشه در اساسنامه این سازمان دارد که در بندهای متعدد، زمینه حضور فعال فیفا را در بسترهای مختلف؛ از جمله حقوق بشر، منع تبعیض نژادی و تبعیض جنسیتی فراهم کرده است که به نوبه خود باعث بسترسازی برای ایجاد صلح و یا تثبیت صلح در شرایط دشوار شده است. رویه این سازمان نیز حاکی از توان مضاعف فیفا دارد که با اجرای مشترک برنامههایی نظیر «اتحاد برای کودکان، متحد برای صلح»، «دوستان فوتبال»، «فوتبال برای امید» و «فوتبال برای صلح»، نقش مؤثری در فرایند ایجاد و تثبیت صلح در مناطق بحرانزدهای همچون بالکان، فلسطین اشغالی، افغانستان، آفریقا و سایر مناطق دنیا دارد. چشمانداز فیفا نیز بیش از پیش حاکی از توجه به مسئلۀ صلح و فعالیت در این زمینه است. این امر بهویژه با توجه به گسترش ارتباطات بین فیفا و سایر سازمانهای فعال در زمینه صلح و اهمیت مسئلۀ مسئولیت اجتماعی فیفا، ملموس است. در این پژوهش از روش توصیفی_تحلیلی برای تشریح و تبیین منابع کتابخانهای استفاده شده است.
پرونده مقاله