نسبت میان از خود بیگانگی و شهروندی در اندیشه «هربرت مارکوزه»
الموضوعات : پژوهش سیاست نظریعباس منوچهری 1 , آزاده شعبانی 2
1 - دانشگاه تربیت مدرس
2 - دانشگاه تربیت مدرس
الکلمات المفتاحية: شهروندی ازخودبیگانگی هربرت مارکوزه هانا آرنت,
ملخص المقالة :
بسیاری از اندیشمندان سیاسی که دغدغه انسان و انسانیت را داشتهاند، در جست وجوی رهایی بشر به نقد معضلات جامعۀ مدرن پرداختهاند. یکی از مهمترین معضلات جهان امروز، «از خود بیگانگی» است که موجب فرو کاستن شهروندی تباهی بشر میشود. «هربرت مارکوزه» از جمله اندیشمندانی است که به انتقاد از وضعیت از خود بیگانگی بشر پرداخته است. برای هربرت مارکوزه، تحقق یک جامعۀ بهتر، به رهاییِ سوژهها وابسته است. از نظر مارکوزه، انسانهای از خود بیگانۀ امروز، به صورت منفرد میزیند؛ زیرا همبستگی میان آنها به شکل مؤثری سرکوبشده است، اما این همبستگی اکنون شرط رهایی بشر است. او در نقد معضلات جامعۀ مدرن و در تقابل با از خود بیگانگی بشر، وضعیت بدیلی را به تصویر میکشد که مختصات شهروندی را دارد؛ شهروندی که به جای انفراد و انزوا و دوری گزینی از خویشتن، با «هم بودگی» و تعامل با دیگران، ارتباطی وثیق و ناگسستنی دارد.