راهبردهای پیشگیری از بزهدیدگی کودکان کار؛ الگوی مبتنی بر نوع فعالیت
الموضوعات : حقوق کودک
مهدی خاقانی اصفهانی
1
,
قاسم محمدی
2
1 - عضو هیأتعلمی گروه حقوق جزا و جرمشناسی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاههای «سمت»، تهران، ایران
2 - عضو هیأتعلمی گروه حقوق اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: کودکان کار, محیط آسیبزا, بومشناسی جنایی, مبلمان شهری جرمزا, دسترسی به عدالت,
ملخص المقالة :
کودکان کار ـ اعم از خیابانی و فعال در محیطهای بسته ـ مشغول کارهای متعارف (مانند دستفروشی)، نیمهمتعارف (مانند زبالهگردی)، و غیر متعارف (مانند فحشا) هستند. نظریههای جرمشناختی متعددی از جمله نظریه فشار اجتماعی، بومشناسی جنایی و تعارض فرهنگی، تبیینهای علتشناسانه مهمی از پدیده کودکان کار ارائه کردهاند، اما از نظریههای جرمشناختی دیگری مانند نظریه فرصت و نظریه فعالیتهای روزمره، میتوان برای رابطهسنجی نوع فعالیتهای متعارف، نیمه متعارف و غیر متعارف کودکان کار با عناوین مجرمانهای که غالباً قربانی آنها میشوند، بهره جست. ناپایداری سکونتگاه، نظارتناپذیری محیط آسیبزا، ناتوانی/ ناآگاهی از مددخواهی از نهادهای مداخله در بحران، اختلالات ادراکی و رفتاری، و نداشتن مهارتهای توانبخشی شهروندی، فرصت ارتکاب بزههای خاصی علیه کودکان کار را در مبلمان شهری آشفته کلانشهرها فراهم میآورد. آگاهی از اینکه کدام فعالیتها توسط انواع کودکان کار، زمینه بزهدیدگی در چه جرائمی را افزایش میدهد، امکان هوشمندسازی راهبردهای پیشگیری از بزهدیدگی کودکان کار را به متولیان سیاستگذاری جنایی در حوزه حمایت از کودکان را به دست میدهد. اتخاذ راهبرد پیشگیری بدون آگاهی تخصصی در مورد سنخبندی وضعیتهای محیطی آسیبزا نسبت به کودکان کار، شکست پایدار این راهبردها را تداوم میدهد. این مقاله، پس از تطبیق نظریههای جرمشناختی مذکور بر عوامل و فرایند بزهدیدگی کودکان کار، معناداری رابطه جرائم ارتکابی علیه این کودکان با نوع کار آنها (متعارف، نیمهمتعارف و غیر متعارف) را تبیین میکند و راهکارهایی برای سختیافزایی ارتکاب بزه علیه این کودکان و مصونیتافزایی آنان در برابر فرصتهای محیطی بزهدیدهساز پیشنهاد مینماید.