مقایسه مبانی انسان¬شناختی ملاصدرا و مزلو
الموضوعات : ملاصدراپژوهی و اندیشۀ حکمت متعالیهمحمد آزادی 1 , سيد محمدعلي ديباجي 2 , مسعود آذربایجانی 3
1 - دانشجوی دکتری فلسفه و کلام، دانشگاه تهران، پردیس فارابی، قم، ایران
2 - دانشیار دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، پردیس فارابی، قم، ایران
3 - استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ایران
الکلمات المفتاحية: انسان, انسان¬شناسی, انسان¬گرایی, کمال¬گرایی, حکمت متعالیه, ملاصدرا, مزلو,
ملخص المقالة :
مزلو، در مقام یک روانشناس انسانگرا و ملاصدرا، در مقام یکی از بزرگترین اندیشمندان سنت اسلامی، دیدگاههای متفاوتی دربارۀ چیستی انسان بیان کردهاند. با توجه به اینکه هر دو اندیشمند، اهتمامی ویژه به تبیین ویژگیها، مقدمات لازم برای کمال انسان، روند کمال انسان و خصوصیات انسان کامل داشتهاند، مقایسۀ مبانی انسانشناختی آنها میتواند ثمراتی ارزشمند بدنبال داشته باشد. کرامت ذاتی، اختیار، توانایی حرکت بسمت کمال، برخورداری از فطرت، پذیرش تجربههای معنوی و محدود نبودن روند کمال انسان، برخی از مبانی مشترک ایندو بشمار میآیند، اما آنها تفسیرهایی متفاوت از این مبانی ارائه دادهاند. همچنین دیدگاه هردو فیلسوف در مورد محوریت خداوند در زندگی انسان، ابعاد وجودی، نیازهای بنیادین، مراحل رشد انسان، غایت کمال انسان و ویژگیهای انسان کامل، متفاوت است. صدرالمتألهین با بهرهگیری از مبانی دینی، عرفانی و فلسفی، تلفیق این مبانی و ارائۀ تصویری جامع و سازوار از حقیقت انسان، توانسته نظامی متقن از مبانی شناختی ارائه کند که احصاء دقیق و جامع آنها میتواند برای بحثهای امروزی نیز راهگشا باشد. جمع بین عرفان، شریعت و برهان، یکی از مهمترین ویژگیهای اندیشۀ فلسفی ملاصدراست که در تمام مؤلفه¬های مورد قبول دربارۀ چیستی انسان، تأثیرگذار است.